سوباتان فقط سوباتان است باید رفت و دید.

یکی از چشم اندازهای زیبای ایران که هیچ عکس و گزارشی نمی تواند گویای چیزی باشد که چشم شما آن را دیده است.

با راویان داستان طلسم غارگنج خانه سوباتان  همراه شوید .

قبل از هرچیز  با سوباتان آشنا شویم به قلم زیبای آقای بهمن جلیلی

در زبان ترکی « سو » به معنی آب و « باتان» به معنی محل فرو رفتن است ، پس “سوباتان” یعنی محل فرو رفتن آب . در سوباتان  

چشمه ای وجود داشته که آب آن پس از جوشیدن از دل خاک دو باره در زمین فرو می رفته است .

 

در تصویر زیر محل فرو رفتن آب نشان داده شده ولی متاسفانه چند سالی است که به دلیل ریختن تفاله های ساختمانی و آشغال آبر آن مسدود شده و آب چشمه ها ی اطراف در آنجا جمع شده است . همسایگان این محل شهادت می دهند که تا چند سال پیش صدای خور خور فرو رفتن آب در این محل ، بچه ها و حتی بزرگترها را برای تماشای آن در اینجا جمع می کرد و بخشی از اوقات فراغت اهالی با تماشا و شنیدن صدای فرورفتن آب در این محل می گذشت . یکی از اهالی قدیمی این محل شهادت می دهد ، روزی جمعی از اهالی دور این آبراه جمع شده و نظاره گر صحنه های زیبای فرو رفتن آب در این محل اسرارآمیز بودیم که یک کاسه مسی از دست یکی از حاضرین به آب افتاد و جریان آب کاسه را همراه خود به درون زمین برد و تا چند ثانیه صدای “جیرینگ جرینگ ” کاسه مسی به

گوشمان می رسید.

 

 

 

بر اساس همین باور قدیمی گویا آب این چشمه با استفاده از قانون ظروف مرتبطه و توسط لوله های سفالی بنام تموشه به آب انبار قلعه « صلصال» لیسار که حدود 20 کیلو متر با آن فاصله دارد متصل بوده است . البته وجود همیشگی آب تازه و صاف و گوارا در آب انبار قلعه صلصال که در ارتفاع بسیار زیادی در نوک قلعه قرار گرفته این باور افسانه وار را تقویت می نمود . طول و عرض آب انبار 4*6 و ارتفاع آن 10 متر است . خطوط بجا مانده از آب در روی دیواره های آب انبار نشانگر پر بودن آن در طی سالهای بسیار طولانی از آب بوده که خود حدود 40 سال پیش شاهد آن بوده ام که متاسفانه در دهه های اخیر بدلیل کنده کاریهای غیر مجاز آب آن قطع و خشک شده است . (شاید در صورت تخلیه تفاله های کف آب انبار و کاوش فنی توسط کارشناسان میراث فرهنگی بتوان آب و حیات را دوباره به این

آب انبار اسرار آمیز باز گرداند)

 

بر اساس باورهای کهن مردم لیسار ، در زمانهای بسیار قدیم سیبی را که در آب چشمه مورد نظر سوباتان انداخته بودند و سیب همراه آب چشمه در زمین فرو رفته بود ، پس از مدتی از آب انبار قلعه صلصال سر در آورده بود . اگر این نظریه ها درست باشد یقیناً آب از طریق لوله های سفالی بنام تموشه یا تمبوشه انتقال یافته است . تموشه لوله سفالی بطول 40 الی 60 سانتی متر و قطر دهانه یک طرف آن 10 و طرف دیگر 8 سانتی متر بوده و با اتصال این لوله های گلی و سفالی آب چشمه ها تا دهها کیلومتر به آبادیها انتقال می یافته است . نمونه این تموشه ها در اقصی نقاط ایران در مراکز باستانی و قدیمی کشف شده و هم چنین در ییلاقات ارده رضوانشهر – آق اولر تالش و کَنه کندی ییلاقات خطبه سرا نیز به دست آمده است . طرف باریک تموشه بطول 5 سانتی متر بطور کشویی در داخل

لوله دیگر قرار گرفته و از بهم پیوستن آنها ، لوله آب به هر اندازه مورد نیاز ایجاد می شد.

 

 

این تمبوشه در ییلاقات ارده رضوانشهر تالش کشف شده که آب چشمه ” سرد آوین ”  را به روستای ” کَنَه دی ” بطول تقریبی 3

کیلومتر منتقل می کرده که در اثر رانش زمین از دل خاک بیرون آمده و گویا ساکنین محل چند تایی از آنها را نگهداری می کنند.

(تموشه اهدائی آقای فتح اله رشیدی ارده دانشجوی رشته حسابداری دانشکده سما تالش

البته باور دیگری نیز در این خصوص وجود دارد و آن اینکه بعضی ها معتقدند در زمانهای بسیار قدیم در امتداد این دره که از نظیری محله تا روستای قوری دره (دره خشک) بطول تقریبی دو کیلومتر ادامه دارد کانال و یا قناتی را کنده بودند که آب چشمه های مسیر را به روستای قوری دره که محل زندگی جمع کثیری از دامداران بوده و فاقد چشمه و آب آشامیدنی بوده منتقل می کردند . تماشای دهانه 18 چاه در این مسیر قوسی از نظیری محله سوباتان تا قوری دره از ارتفاعات مجمع داش به درستی این باور کمک می کند .

روستای قوری دره هم اکنون نیز محل سکونت دهها دامدار بوده و فاقد چشمه و آب می باشد و چند سالی است که یک شاخه از لوله کشی آب سوباتان به این محله کشیده شده .

 

 

نظریه دوم :

 

بر اساس این نظریه بعضی ها نیز معتقدند با توجه به اینکه بطور کلی در تمامی سرحدات غربی و ییلاقی تالش نام آبادی ها همچون” گزنه هونی ” و ” بیده پشت ” و ” شَتَه ژی ” و غیره … به زبان تالشی است لذا نام این ییلاق نیز از ریشه ” سووتن ” به معنی محل روییدن گلپر گرفته شده چرا که این گیاه داروئی یکی از گیاهان بومی سوباتان و روستاهای اطراف آن می باشد . صاحبان این نظریه معتقدند هنوز هم تالش زبانها در مکالمات خود از واژه ” سووتن ” استفاده می کنند . البته طرفداران نظریه اول ، تالشی بودن چند روستای فوق را دلیل قاطع بر این امر ندانسته و می گویند تعداد زیادی از روستاهای سوباتان هم مانند” قوری دره ” و” ساری بولاغ ” و” هاچا داش ” و غیره به زبان ترکی نامگذاری شده اند . جدای از این بحثها باید پذیرفت که به دلیل نزدیکی و تبادلات مختلف تجاری و فرهنگی و اجتماعی بین تالش و آذربایجان و هم چنین مهاجرت جمع کثیری از آذری ها به نقاط مختلف تالش، تاثیرات فرهنگی زیادی بین ترک زبانها و تالش زبانها اتفاق افتاده که تعیین وجه تسمیه اصلی سوباتان را کمی مشکل می کند .

بهر حال همانگونه که در بخش گیاهان دارویی توضیح داده شده فروش دانه ” سو ” همان گلپر یکی از منابع مهم درآمد اهالی سوباتان و روستاهای اطراف آن می باشد .

زمینهای سوباتان استعداد فراوانی برای رشد بوته های ” سو ” دارد و این گیاه دارویی طی 2 سال ببار نشسته و محصول می دهد . لذا پیشنهاد می شود هریک از اهالی چند بوته سو یا بالدرقان که همان گلپر است در محوطه خانه های خود بکارند . با این کار هم

اهالی برای مصرف سالانه گلپر خودکفا می شوند و هم چهره شهر عوض شده و سبزینگی سوباتان بیشتر می شود. 

 

عکس یک بوته سو ” گلپر ” در محوطه خانه مرحوم قربون بردبار

 

 

در ضلع شرقی سوباتان روستایی بنام ” سوکدی ” وجود دارد که گویا نام این روستا نیز بی ارتباط با این موضوع نیست و “سو ” بمعنی گلپر و ” کَدی” بمعنی روستا می باشد . روستای سوکدی در شرق سوباتان و بالای کوهی سنگی متصل به جنگلهای منطقه بوده و در اطراف این روستا ” سو ” فراوان است.

 

البته تعداد دیگری این نظریه را قبول نداشته و معتقدند نام اولیه این روستای ییلاقی متصل به جنگل “سوک هاندی” بوده و در زبان تالشی  “سوک” بمعنی خروس (قرقاول) و “هاندی” بمعنی خواندن و آواز سر دادن است . گویا قدیمها در این محل  قرقاول بسیار زیاد بوده و صدای آواز خواندن قرقاولها از هر طرف این روستا به گوش می رسیده که به همین دلیل نام  (سوک هاندی) به این روستا گذاشته شده و بعدها برای راحتی تلفظ به (سوکدی) تبدیل شده است . و لذا (سوکَ دی) را می توان ، روستای خروس نیز معنی کرد.

 

 

 غارگنج خانه وخیل  داستانهای آن

قصه ها و داستانهای شیرین و بعضاً وهم انگیزدراقصا نقاط کشورما در روستاها هنوز نقل محافل است و کمترغاری را رفته ایم که  درباور اکثر ساکنین محل داستانهایی ازقبیل وجود جن و انس ، طلسم و آل ، دیو و اژدها و گنج و دفینه وجود نداشته باشد .

اما مدتی بود که اصرار آقای بهمن جلیلی برای حضور تیم کارشناسی انجمن غارو غارشناسی  پیگیرانه  دنبال می شد و بلاخره پروژه بازدید و نقشه برداری این غار دردستورکار قرار گرفت . روز پنج شنبه دهم اردیبهشت 1394 تیم چهارنفره انجمن وارد استان سرسبز گیلان و سپس منطقه خاص سوباتان شدند .

از تالش و لیسار حدود دوهزارمترارتفاع می گیریم تا به سوباتان  کلکسیونی از چشم اندازهای زیبا ، مراتع  سرسبز و وسیع می رسیم .

اردیبهشت است و سرمای دلنشینی  قلقلک ات می دهد ، سرمایی که باعث آزارت نمی شود  بلکه خون سرشار از اکسیژن تازه را در قلم پایت جاری می کند وهوشیاری عضلانی وادارت می کند که بدوی ،  اما اولنگ های خیس و باران خورده و چمنزارها و مراتع همچون فرزندی سیر واز مام آسمان  چنان زیرشمد مخملی سبز ساکت و آرام غنوده اند که دلت نمی آید بدوی و آرامش زمین را برهم زنی .

کمی دورترچمنزار سبز سرش را بربالشی از برف بربلندای کوهی تکیه داده است ، هرسو که می نگری تابلویی است زیبا و خاص ، تشبیهات زیادی از این منطقه زیبا با دیگر اقصا نقاط دیدنی جهان شده از آن جمله سویس آسیا ، آلپ ایران و … اما اینجا سوباتان است خودش است و مشابه ندارد  .

جمعه یازدهم اردیبهشت بطرف غارگنج خانه که درجهت شمال شرقی زیریک یال سنگی قرار گرفته بود حرکت می کنیم درمسیر تعداد زیادی سینگ هول ( فروچاله ) که محل فرو رفتن آب اند برمی خوریم .

با اینکه بارها داستانهایی مشابه از طلسم و گنج درغارهای دیگر شنیده بودیم اما انگار اینبار با شنیدن و اصرار زیاد اهالی سوباتان خصوصا جامعه  تحصیل کرده ما نیز خوف ورمان داشته از اهالی سوباتان که تا دهانه با ما همراه شدند و کنجکاوانه منتظر بازشدن صندوقچه سرمهر غارگنجخانه خداحافظی همراه با حلالیت طلبیده  با احتیاط بیشتری داخل غارمیشویم .

دهانه غار

دهانه ورودی غاربصورت شکافی  درابعاد دو درسه متربود بطوریکه اول می توانستیم ایستاده و سپس نشسته حدود هفت متر داخل شویم  و از آن به بعد بایستی با دو مترصعود به سمت بالا به  تنگ راهی رسید که ابتدای دو چاه عمودی در دوسمت چپ و راست  است . شروع کار ما را متوجه غاری سخت گذرمی کند .

ابتدا مسیرسمت راست را انتخاب می کنیم ، با اینکه چاهکی است تنگ  امکان پایین رفتن بدون طناب و ابزارفنی هست ، اما احتیاط کرده طناب ریزی می کنیم ، هفت مترعمق دارد درانتهای چاهک سمت راست تیکه های استخوان بصورت پراکنده  دیده میشود که نمونه  هایی برای شناسایی بیشتر برداشته می شود که  ظاهرا” مربوط به  انسان است .  با همه سختی هرچه داخل می رفتیم آثار ورود انسان بیشتر دیده می شد مانند دیوار نویسی ، پوست آدامس و چوب نیمه سوزو …

استخوان

 از اینجا مسیر مانند راه رویی باریک با عرض 90سانت با ارتفاعی حدود سه متر به طول 8 متر ادامه می بابد ، آثار کنده کاری زمین و جابجای خاک دردو نقطه حدود نیم  مترمکعب  دیده می شود.

ازاین نقطه می بایست دردهلیزی باریک که درکف آن آب نیز جمع شده سینه خیزشش متر جلو رفت و به اتاقکی به ابعاد 2.5 در 2 متر رسید که میتوان به راحتی درون آن ایستاد اما ادامه راه با مسیر تنگ و سینه خیز پس از 5 متر به انتهای این گذرگاه  ختم می شود .

سینه خیز

 

بچه های تیم نقشه برداری مشغول کار خویش شده اند و تیم جستجو به دنبال مسیر سمت چپ و رمز گشایی طلسم گنج خانه از زیرچاهک اول خود را دردهلیزمنتهی به چاهک سمت چپ می بینند این راه هم پس از ادامه و یک پیچ به سمت چپ با طول 12 متر تامام می شود . با توجه به اصرار و تاکید راهنمایان محلی و گفته های  چند نفری که داخل این غارشده بودند ما نیز با نورکافی که همراه داشتیم همه اطراف و راههای احتمالی را بررسی کرده ولی گویا داستان طلسم گنج خانه به پایان رسیده وغاری طبیعی که درشکافی از سنگهای آهکی کم ارتفاع منطقه تشکیل شده که درمجموع پس از نقشه برداری با طول 82 متر و عمق منفی شش متر به غارهای دارای نقشه کشور اضافه شد .

نمونه ها

 

انجمن غاروغارشناسی ایرانیان وظیفه می داند از میهمانوازی دوستان خویش درمنطقه شورای شهر لیسار وخصوصا آقایان انجامی و جلیلی تشکر و قدرشناسی ویژه بنماید.

اردیبهشت 1394 تیم اعزامی انجمن

آقایان جواد نظام دوست ، یونس شریعتمداری ، یوسف سورنی نیا و آیت پورغلامی