گروه کوهنوردی و طبیعت گردی سوباتان لیسار در ششمین برنامه خود که در روز جمعه 1 بهمن 95 اجرا شد ، صعود به قلعه صلصال و سپس ارتفاعات پنه دوون (داوان بالا) را قرار داده بود .
پس از تجمع دوستان در قلعه صلصال و گرفتن چند عکس یادگاری اعضای گروه بطرف جنگلهای پنه دوون و ارتفاعات بکر منطقه حرکت کردند . در ابتدای مسیر جنگلی انجام چند حرکت کششی برای آمادگی جسمانی اعضای گروه به برنامه همیشگی ما تبدیل شده است .
جنگل نوردی در این مسیر زیبا که روزی محل رفت و آمد داوانیها به ییلاق سوباتان بود برای بچه های داوان خاطره انگیز و برای سایر اعضا گروه لذت بخش بود ، اما مشاهده قطع بی رویه درختان و تخریب ناجوانمردانه جنگل دل هر بیننده ای را به درد می آورد .
بهر حال مسیر سربالایی و نفس گیر را پشت سر گذاشته و به ارتفاعات بالا رسیدیم . اینجا یک صبحانه دبش در هوای سرد و مه آلود می چسبید .
پس از صرف صبحانه گرفتن عکسهای یادگاری و اجرای برنامه های هنری جزو اصول کار گروه ماست .
علی برون خط پایان کوهنوردی امروز گروه ما بود . در این منطقه تخریب جنگل و قاچاق چوب در روز روشن تاسف بارتر بود . از دست ما هم کاری جز تاسف خوردن بر نمی آمد .
بهر تقدیر برگشت بطرف داوان ادامه برنامه ما بود و سرمای جنگل روشن کردن آتش و خوردن چای داغ در کنار آتش را ایجاب می کرد .این قسمت از برنامه نیز فرصتی بود برای بیان خاطرات دوستان .
حسن ختام این برنامه ملاقات با آقای حاج سعداله نظیری بود . ایشان با حدود 90 سال سن تاریخ شفاهی لیسار محسوب می شود . حاج نظیری پیرمردی با سواد و مطلع از جریانات سیاسی و اجتماعی منطقه می باشد که استاد شاپور رضاقلی پور در تالیف کتاب ” نگاهی به تاریخ لیسار و سوباتان” از گنجینه محفوظات و اطلاعات ایشان بهره گرفته است .
پیرمرد با صفا خیلی اصرار کرد تا ما را به داخل منزل ببرد ولی نشستن روی پله خانه قدیمی ایشان که خود یکی از جاذبه های مسیر کوهنوردی ما بود صفای بیشتری داشت . چیزی که برایم جالب بود شناخت تک تک دوستان و ذکر نام پدران و پدر بزرگان آنان بود و جالبتر اینکه همه دوستان حاضر بنوعی نسبتی نسبی یا سببی با ایشان داشتند ، حتی دو نفر از حاضرین که از قوم شاندرمنها بودند به سبب ازدواج ایشان با یک خانم شاندرمنی بنوعی وابسته سببی ایشان محسوب می شدند .
در پایان این دورهمی صمیمی ، صحنه خدا حافظی نوه پسری حاجی (مهندس علی نطیری)با ایشان و در آغوش گرفتن عاشقانه پدربزرگ و نوه چنان جالب و زیبا بود که ایکاش میتوانستم با گرفتن عکسی از آن لحظه رویایی ، صحنه زیبایی را در قاب تصویر به اسارت بکشم .