در سوباتان از قدیم الایام به دلیل بافت سنتی ، بازیها و ورزشهای بومی خاصی متداول بوده که بسیاری از آنها به باد فراموشی سپرده شده و ما در این بخش به نیت احیاء و باز آموزی این بازیها به تعدادی از آنها اشاره می کنیم :

1 – غِیش بازی – غیش مزو (کمر بند بازی): در این بازی افراد به دو گروه مساوی تقسیم شده و قرعه می اندازند .(در همه بازیهای بومی و محلی قرعه را بصورت “یاش – قوری” انجام می دادند . بدین صورت که سنگ کوچک تختی را پیدا کرده یک طرف آن را با تُف کردن خیس کرده و به هوا پرتاب می کردند و قبل از پرتاب هر گروه یک طرف سنگ را انتخاب می کردند که یاش به معنی خیس و قوری به معنی خشک بود . این عمل همان شیر و خط امروزی است که با سکّه انجام می شود.) سپس دایره ای به قطر 6 الی 10 متر کشیده ، گروه بازنده قرعه در داخل دایره و گروه دوم در بیرون دایره قرار می گیرند . گروه داخل ، کمربندهای خود را باز کرده و آن را داخل دایره و مماس بر خط قرار داده و خود نیز در کنار آن قرار می گیرند . بازی شروع شده و گروه بیرونی تلاش می کنند با افت و خیزها و شیرجه ها و هل دادن افراد داخل ، کمربند را از زیر پای آنان بیرون بکشند و افراد داخل نیز تلاش می کنند تا کمربندها را از دست ندهند ولی حق ندارند پایشان را روی کمربند قرار دهند . در این مبارزه و گیر و دار اگر بازیکنان داخل با پای خود به زیر زانوی پای مهاجمان ضربه بزنند ، گروه بیرون سوخته و بازی را می بازند و جای گروهها عوض می شود . به همین منوال بازی ادامه یافته تا یکی از افراد بیرونی بتواند یکی از کمربندها را بدست آورد . در این صورت کار آسان شده و با ضربات محکم کمربند ، می شود کمربندهای دیگر را نیز از زیر پای بازیکنان بیرون کشید . زیرا بازیکن بیرونی می تواند به بهانه ضربه زدن به کمربند ، ضرباتی به زیر ران پای محافظان کمربندها نیز وارد کند و همین امر باعث عقب کشیدن پای حریف شده و بقیه کمربندها براحتی تصاحب می شود . در ادامه بازی اگر بازیکنان بیرونی بتوانند با گرفتن دست بازیکن داخل آن را شکار کرده و به بیرون دایره بکشند ، آن بازیکن سوخته و از دور مسابقه خارج شده و کمربندش به دست حریف می افتد . نهایتاً اگر گروه بیرونی بتواند همه کمربندها را به دست آورد بازی را برده و جایزه بازی زدن ضربه به زیر ران پای گروه داخل است . این شلاق زنی تا زمانی که یکی از افراد داخل ، ضربه ای به زیر زانوی پای گروه بیرونی بزند ادامه خواهد داشت .

تالشان ماسال و شاندرمن به این بازی ” دولا مزو ” می گویند . ولی در سوباتان به دلیل اختلاط زیاد زبان ترکی و تالشی ، تالش زبانان نیز این بازی را با نام ترکی آن ” غیش بازی ” بکار می گیرند . این امر در بسیاری از موارد از جمله نام سایر بازیها و نام غذاهای محلی و روستاها و لباس و غیره به چشم می خورد .البته این اختلاط در میان همه فرهنگها بین همسایگان آن قوم و زبان و فرهنگ وجود دارد .    


2 – چلینگ آقاجی :در این بازی افراد به دو گروه مساوی یار کشی کرده و با روشی که در بالا توضیح داده شد قرعه کشی کرده و کار را آغاز می نمودند . وسایل بازی عبارت بود از یک لِس (چوب دستی) برای هر نفر و یک قطه چوب 20 الی 25 سانتی متری که دو سر آن را با زاویه 45 درجه برش داده بودند و به آن چلینگ میگفتند و یک آقاج یعنی چوب دسنی کوتاهی که 70 الی 80 سانتی متر بود . بازیکنان در زمین چمن وسیعی قرار گرفته و چاله ای را به عمق 5 سانتی متر و طول تقریبی 20 سانتی متر در نقطه ای کنده (به این چاله هاوا می گفتند) و چلینگرا بطور متقاطع روی چاله قرار می دادند . یکی از بازیکنان چیره دست گروه اول پشت چاله قرار می گرفت و همه بازیکنان گروه دوم لِس به دست از فاصله 20 الی 30 متری به بعد  پشت خطی که با توافق تعیین و کشیده شده بود در چمنزار پراکنده می شدند . بازیکن آغاز کننده بازی سر آقاج را داخل چاله و پشت چلینگ قرار داده و با فشار زیاد چلینگ را بطرف بازیکنان مقابل پرتاب می کرد و آنها می بایست با چوب دستی خود چلینگرا در هوا می زدند . اگر چلینگزده می شد گروه اول بازی را باخته و جاها عوض می شد و در غیر اینصورت بازیکن پرتاب کننده آقاج را بطور متقاطع روی چاله بازی قرار می داد و یکی از بازیکنان مقابل باید چلینگ را بطرف آقاج پرتاب می کرد و اگر آقاج مورد اصابت چلینگ قرار می گرفت بازهم بازی تمام شده و جای گروهها عوض می شد ، در غیر این صورت بازیکن آغاز گر با آقاج برسر چلینگ که بطور اوریب برش شده بود و با زمین فاصله داشت می زد (اگر این فرد دقت نمی کرد و چوب دستی بجای چلینگ به زمین می خورد گروه سوخته و جاها عوض می شد) و چلینگ مقداری از زمین بلند می شد و او با آقاج خود محکم  چلینگ را می زد و سه بار این عمل تکرار می شد. هر قدر این فرد چلینگ را از محل چاله پرتاب اولیه (هاوا) دورتر می کرد به نفع گروه او بود زیرا پس از سومین ضربه ای که به چلینگ می زد فاصله چلینگ تا چاله را با آقاج اندازه می گرفت (در این بازی هر 10 آقاج را یک ” اُکیز” می گفتند و در ابتدای بازی دو گروه سر تعداد اُکیز برای تعیین برنده بازی توافق می کردند.) و اگر تعداد شمارش شده به عدد مورد توافق دو تیم می رسید ، گروه برنده شناخته می شد و اگر در دور اول به عدد مورد نظر نمی رسیدند همچنان بازی ادامه پیدا می کرد و باز چنانچه در دورهای بعدی چلینگ در هوا زده می شد ، گروه پرتاب کننده می سوخت و جاها عوض می شد . زمانیکه هر یک از دو گروه بازی را می برد اعضای آن گروه از محل پرتاب چلینگ تا خط مقابلبطور رفت و برگشت بر پشت گروه بازنده سوار شده و از این کول سواری لذت می بردند . افت و خیزها و سواری دادن گروه بازنده وجد و سروری در میان تماشاچیان ایجاد می کرد که وصف ناپذیر بود . این بازی ضمن پر کردن اوقات فراغت وسیله ای برای تقویت قوای جسمانی و دقت در استفاده از چوب دستی خصوصاً در ضربه زدن بوسیله آن بود .شاید انجام همین بازیها بود که تالشان را در بکار گیری از این سلاح سرد زبان زد عام و خاص کرده بود .  

هاواکشدی : اگر در این بازی یکی از بازیکنان چلینگ را در هوا می زد فرد می سوخت ولی اگر چیلینگ را طوری محکم می زد که چیلینگ از چاله (هاوا) عبور می کرد کل گروه سوخته و امتیازهای کسب شده نیز از بین می رفت که به آن هاوا کشدی می گفتند .

هاوا = اسم ترکی چاله

کیشدی = گذشتن و عبور کردن       

3 – کودی کودی :

4 – بورک کُتدی قاشدی :

5 – هرنه کی مالّا :

6 – دالادان آتّی :

7 – کشتی محلی تالشی : این کشتی که مخصوص ایل و قوم تالش است در مراسم عروسی و سیزده بدر و جشن های متفاوت و اوقات فراغت مردم انجام می شود . معمولاً این ورزش در زمین چمن انجام می گیرد و سن و وزن کشتی گیران در آن نقشی ندارد . زمین بازی دایره ای به قطر تقریبی 6 متر است که تماشاگران در اطراف آن نشسته و بازی را تماشا می کنند . البته زنان و دختران نیز در اینگونه مسابقات در فاصله کمی دور تر از آقایان در محلی که مشرف بر زمین بازی باشد جمع شده و بازی را تماشا می کنند . برای شروع بازی نی نواز تالشی آهنگ مخصوص کشتی را نواخته و کشتی گیران و مردم حاضر را به وجد می آورد . سپس با دعوت داور کشتی که معمولاً یکی از پیش کسوتان همین ورزش محلی است کشتی گیران وارد میدان شده و و با حرکات موزون ، دست و پای همدیگر را ورانداز می کنند . سپس با این حرکات یک دور دایره را دور زده و بعد به طرف هم حرکت کرده و دست یکدیگر را گرفته و شانه های راست خود را به هم نزدیک کرده و با فشار دست زور همدیگر را بر آورد می کنند . برای بار دوم دایره بازی را دور زده و به طرف هم حمله ور شده و کشتی شروع می شود . در این زمان نی نواز تالشی نیز آهنگ کشتی را تندتر کرده و روحیه خاصی در کشتی گیران و حتی تماشاچیان ایجاد می کمد . در این کشتی هر پهلوانی بتواند حریف را از زمین کنده و یا پشت او را به زمین بزند برنده شناخته شده و توسط داور دست او بلند شده و به تماشاچیان معرفی می گردد . البته در مراسم خاص جوایز ویژه ای نیز به برندگان اهداء می گردد . این کشتی در میان قبایل سنتی مختلف به شکلهای گوناگون و نامهای متفاوت از جمله کشتی با چوخه در خراسان – کشتی با وج در ماسال و شاندرمن تالش – کشتی گیله مردی در گیلان – آشیرما در آذربایجان غربی – زوران پاتوله در کردستان – خرط پرت کن در لرستان  – لوچو در مازندران و ….. بر گزار می شود .

همه این بازیها در فضای باز و معمولاً با لباس محلی برگزار می شود .

   

8 – سورتمه بازی : در این بازی که بیشتر نونهالان و نوجوانان به آن مشغول بودند ، هر کسی تخته ای فراهم می کرد که طول آن حدود 70 الی 80 سانتی متر و عرضش 20 الی 30 سانتی متر بود . به یک سر تخته چوبی را با میخ می کوبیدند تا محل تکیه دادن پایشان باشد و بازیگران دسته جمعی تپه و کوهی را که شیب ملایمی داشت انتخاب می کردند و به نوبت روی تخته خود نشسته و به دنبال هم بطرف پایین سُر می خوردند و دوباره تخته در بغل گرفته بطرف نقطه شروع که سربالایی هم بود می دویدند . این بازی گاهی ساعتها طول می کشید و افت و خیز بچها و گاه چپ شدن تخته و افتادنشان موجب خنده و شادی دیگران می شد . این بازی هم ورزش خوبی بود و هم بسیار مفرّح . البته هزینه ای هم نداشت ، مگر اینکه پشت شلوار خیلی ها در اثر تماس زیاد با چمن پاره می شد و مادران هم با پارچه های رنگارنگ آنها را وصله می زدند . شاید شلوارهای وصله دار یکی از مشخصه های سُره سُره بازهای سوباتانی بود . بعضی ها برای اینکه تخته شان لیز بوده و روی چمنها سرعت زیادی بگیرد به پشت تخته خود پی و چربی و روغن می مالیدند . 

9 –  بادبادک بازی : بچه های سوباتان بخشی از اوقات فراغت خود را نیز با بادبادک بازی پُر می کردند . البته آن زمان بادبادکهای رنگارنگ و پیشرفته امروزی وجود نداشت بلکه بچه ها با مقدار روزنامه کهنه و چسب و مقداری نخ خودشان اقدام به ساخت بادبادک می کردند . گاهی بچه ها در هوای مناسب این کار که نسیم ملایمی می وزید دور هم جمع شده و مسابقه نیز می دادند . یاد آن روزها بخیر …. البه کنده شدن قسمتهایی از بادبادکها و یا پاره شدن نخ هم از حال گیریهای این ورزش مفرّح بود . کاش مسئولین ورزش منطقه بتوانند فرهنگ این بازی سالم را دوباره احیاء کنند و حتی روزی از هفته را بعنوان روز بابادک هوا کردن در ییلاقات تالش جا بیاندازند .